سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدان کس که تو را سخن آموخت به تندى سخن مگوى و با کسى که گفتارت را نیکو گرداند راه بلاغتگویى مپوى . [نهج البلاغه]

وبلاگ طنز خوابگاه دانشگاه بجنورد

Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006
خانواده ی 6(پنج شنبه 86 بهمن 25 ساعت 5:58 عصر )

خانواده واحد 6:

این واحد از واحد های تقریبا تمیز بود دارای 9تا صنایع 4تا حسابداری و2تا مشاورهنها واحدی که همه 85 بودن دارای 2حزب متفاوت بود زن ذلیلی ها که احمد رضایی رییسش بود وضد زن ذلیل ها که یاسین تدین ریسش بود  بعضی از اشعار گروه زن ذلیل ها:

 

الهی به مردان در خانه ات به ان زن ذلیلا ن فرزانه ات
به انانکه در بچه داری تکند یلان عوض کردن پو شکند
به انانکه با ذوق وشوق تمام به مادر زن خود بگویند مامان
به انانکه دامن رفو میکنند زبعد رفویش اتو میکنند
  به ان مادران به ظا هر پدر
الهی به اه دل زن ذلیل به ان اشک چشمان ممد سبیل
که مارا براین عهد کن استوار ازاین زن ذلیلی مکن بر کنار

 

اشعار ضد زن ذلیل ها یا به قول خودشان ضد ضعیفه ذلیلی :
چو زن راه بازار گیرد بزن  وگرنه تودر خانه بنشین چو زن

-------------------------------------------------------

 مرد ازاده به گیتی نکند میل دو چیز      تا همه عمر وجودش به سلامت باشد

زن نگیرد اگر دختر قیصر باشد                         وام نستاند اگر وعده قیامت باشد

 

 اولین چیزی که در این اتاق به چشم می خورد عکس اقا بود که اینهارو حسن میر عرب زده بود  دلیل کارشو از خودش بپرسین

بعد هم اشعار یاسین بود که به دیوار زده بود که اخر ترمی همه رو کندن

افراد:

احمد رضایی :بی بی اتاق همیشه در حال نصیحت کردن بود وهمین دیگه شد بی بی از نظر او همه 14 نفر دیگه کثیف بودن وفقط او تمیز بود همیشه از صبح تا شب 150 بار دستاشو می شست با صابون در هفته هم 20 بار حموم می رفت همیشه هم در حال اتو کردن لباساش بود بیشتر اوقات بلند فکر می کرد ومسعود هم  همیشه سر این قضیه با اون بحث می کرد بیشتر شبها هم با احمد حسن زاده کل کل داشتن ونمیزاشتن بقیه بخوابن دهن همه را با کاراشون اسفالت کرده بودند خر خنده های معروفی هم داره.............

 

حسین هایری:مامان واحد بیشتر اوقات چایی درست می کرد خلاصه که واقعا مامان بود بچه ها رو هم که می خواست صدا کنه مثله مامانا صدا می کرد .همیشه هم بعد امتحان ها دروغ می گفت می گفت می اوفتم بعد میدیدیم با 16 مثلا پاس می کنه خلاصه ادم موزی وزیرکیه

 

حسین مهدوی: بابا.خیلی از پارسال تغییر کرده ادمی چموش و اب زیر کاه تبدیل شده بیشتر کلیپ هارو اون کارگردانی می کنه تازه تو یه کلیپ هم هکتور واشیل بازی کرده به همه هم تیکه های سنگین میندازه همیشه به مامان تو کارای خونه کمک می کنه ولی کماکان همون بچه گل وماهیه که پارسال بود

ویکی از مثل های معروف این واحد اینه که اگه کسی خالی ببنده میگن:اره تراکتوره حسین مهدویشون هم پرواز می کنه ..........

 

مرتضی مهرور:پسر ارشد رییس همیشه دوست داره ریاست کنه وکسی از دست او نمی تونه فرار کنه اگه ظراشو نشوره یا کارای دیگه رو نکنه  تو شبهای زمستون گاهی اوقات روی تراس می خوابید

 

حسن میر عرب : پسر وسط. به قول معروف ماشینی برای تبدیل همه خوراکی ها به کود انسانی هیچ صبحانه ای از دست او در امان نبود در یخچال.او هرچه بیشتر درس می خوند کمتر نتیجه می گرفت از افتخاراتش این بود که یکی از بچه  هارو  روی شانه اش گذاشت وطناب زد

 

محمد سعیدی:پسر کوچک. خرخون تر از همیشه این ترم ظاهر شد همیشه شبا زود می خوابید تا صبح زود پاشه درس  بخونه اخر ورد وفتو شاپ

 

 یاسین: عمو.مجرد .این ترم هم مثل بقیه ترما چند واحد افتاد بی خیال ترین بچه واحد ه این ترم کمی درس خوند مثلا 10 صفحه انقلاب خوند یک دور جزوه استاتیک خوند واز روش تولید 2تا جزوشو خوند معادلات هم یه فصل خوند افکار زمان جاهلیت وداره معتقده زن (ضعیفه)باعث تمامه بد بختی های بشره وباید خلاصه دیگه مثله زمانه جاهلیت ........................صدای خوبی داره وعشق سالن ورزشیه تازه یه جفت کفش ورزشی 30000 پول داد ولی در کل خیلی مهربون خوش اخلاقه

 

حامد لطفی:ابجی کوچیکه همیشه با اون صداش وقتی همه خوابن همه رو ازار اذیت می کنه امسال از پارسال بهتر شده ویه چند باری در ماه با گوشیش صحبت می کنه به اندازه کافی هم دایی عمع وخاله پسر عمه عمو اینا...... داره هر وقت یه موضوعی پیش میاد غیر ممکنه حامد در باره این موضوع خاطره ای چیزی تعریف نکنه 

  ?

مسعود غلامی: (داماد سرخونه) او تنها معتاد این واحده البته یکی دیگه هم هستش که کمی در این زمیته فعالیت می کنه  ولی مسعود تکه تواین واحد که پیپ یا همون سلطون داره این حرفا دیگه........... یه ادم تنبل که از زیر تمامه کارها فرار می کرد هر هفته هم می رفت سبز وار درسش هم همونجا می خوند می امد خوابگاه همه رو از درس مینداخت اونم خیلی با اخلاق وبا جنبه ی

 

احمد حسن زاده:ابجی بزرگه.که رو دسته بابا باد کرده ترشیده اربده های بلندی میکشه  بیشتر شبا سر همه چیز با احمد رضایی کل کل می کنه این ترم معدل الف شد ولی کی می تونه از اون شیرینی بگیره

 

ممد درگز:(دایی) از اول ترم تا اخر ترم فقط خوابید هیچ کار دیگه نداشت اصلا این بشتر اسطوره تنبلی وخواب بود خودازاری هم داشت از اول تا اخر ترم فقط یک بار رفت درگز

 

مصطفی گلچین: (مستاجر)خیلی بچه مهربونیه تکه تو بچه ها ازارش به یه مرچه هم نمیرسه درسشم می خونه کار هم زیاد میکنه

 

رسول سلحشور:(پسر عمه) بیشتر اوقات تو اتاقه شه وداره اهنگ گوش می ده بچه آرومیه و  به کسی کار نداره از

حسین محمودی: (پسر عمه) بچه اروم خیلی دوست داره اهنگ بخونه خدا رو شکر w700  خرید چون همیشه با اون k310 اش حال گیری می کرد با اون اینفراردش هی اهنگ ها رو با کامپیوتر فشرده می کرد می ریخت تو اون

 

 

 



» بی خیال دنیا
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
کتک کاری کارکنان شهرداری و دانشگاه
[عناوین آرشیوشده]


بازدیدهای امروز: 12  بازدید
بازدیدهای دیروز: 0  بازدید
مجموع بازدیدها: 34840  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» برو بچ «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «
 
<هو نظر یادت نره>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<- خوش اومدی >
[-::خوش اومدی::-]

other links

down

stop

up

bluestar3.com
php script
about rss and design it

orginal mesage
continue...




سفارش تبلیغ
صبا ویژن